بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما

آخرین نطرات کاربران

امکانات جانبی



تقویم جشن های ایرانی( برگرفته از سایت آسمونی)

بازدید: 687
تقویم جشن های ایرانی( برگرفته از سایت آسمونی)

معرفی و تقویم جشن های ایران باستان

 

Photography by hamed mirzaaghaei - www.hamedm.com

جشن‌های ایرانی به جشن‌هایی ملی و مردمی گفته می‌شود که دارای ریشه تاریخی ایرانی هستند و از دوران باستان تا به امروز رسیده‌اند. برخی از این جشن‌ها کم‌وبیش زنده هستند.جشن‌های زنده به جشن‌هایی اطلاق می‌شود که بنا به سنت تاریخی در میان مردم رایج است (مانند جشن نوروز). جشن‌های فراموش‌شده به جشن‌هایی اطلاق می‌شود که بنا به سنت تاریخی بر‌گزار نمی‌شوند (مانند جشن بهاربد)، اما ممکن است کوشش‌هایی برای احیای آنها برخی از آنها رواج داشته باشد (مانند جشن اسفندگان).

ما در این مطلب آسمونی به معرفی جشن های ایران باستان بر اساس هر فصل پرداخته ایم. 

http://www.forestwander.com

فصل بهار

نوروز باستانی

هفت سین به معنای هفت قلم شیئی که نام آن‌ها با حرف «س» (سین) آغاز می‌شود، یکی از اجزای اصلی آیین‌های سال نو است که بیشینه‌ی ایرانیان آن را برگزار می‌کنند. این اقلام سنتاً در سفره‌ی هفت سین چیده و به نمایش گذاشته می‌شوند. این سفره‌ای است که هر خانواده‌ای بر روی زمین (یا بر روی میز) در اتاقی که معمولاً به میهمانان گرامی اختصاص داده شده می‌گسترد و این اقلام بر روی آن قرار داده می‌شود: در بالای سفره (در دورترین فاصله از در) آینه‌ای گذاشته می‌شود، که در دو طرف آن شمع‌دان‌هایی دارای شمع نهاده شده (سنتاً مطابق با شمار فرزندان خانواده)، در پایین آن نسخه‌ای از قرآن (از شاهنامه یا دیوان حافظ نیز استفاده می‌شود)، تُنگی که معمولاً حاوی یک ماهی لایی (بسیاری از خانواده‌ها یک کوزه آب باران را که قبلاً جمع آوری شده و/ یا کاسه آبی که حاوی برگ سبز انار، نارنج، یا شمشاد است نیز می‌افزایند)، ظرف‌های حاوی شیر، گلاب، عسل، شکر، و (1، 3، 5 یا 7 عدد) تخم مرغ رنگ‌آمیزی شده گذاشته می‌شود. مرکز سفره عموماً با گل‌دانی از انواع گل‌ها، معمولاً سنبل و شاخه‌های بیدمشک فروگرفته می‌شود. کنار آن، سبزه و دست‌کم شش قلم دیگر که با حرف سین آغاز می‌شوند (تشریح شده در زیر)، ظرفی حاوی میوه (سنتاً سیب، پرتقال، انار، و به)، چند نوع نان (اغلب شیرین)، ماست و پنیر تازه، شیرینی‌های گوناگون، آجیل (مخلوط خشک و بو داده شده‌ی تخم‌های نخودچی، خربزه، گندم برشته، برنجک، و فندق و گردو، که همگی با کشمش آمیخته ‌شده‌اند) قرار داده می‌شود.

 

جشن زایش اشو زردشت

ششمین روز فروردین که بنا به نظر بسیاری محققان و موبدان زرتشتی، سالروز تولد زردشت اسپنتمان است، به نوروز بزرگ معروف است. دراین روز زردشیان در آتشکده‌های هر شهر گردهم می آیند، به سخنرانی‌های مذهبی گوش می‌دهند، اوستا می‌خوانند و تولد پیامبرشان را جشن می‌گیرند. آب پاشیدن به همدیگر، دود کردن اسپند و پخش کردن سنجد و آویشن نیز از دیگر مراسم‌های این جشن است.
گاتاخوانی، دف زنی و سخنرانی در مورد تاریخچه نوروز و جشن زایش زردشت از جمله برنامه‌های این مراسم می باشد. حضور در نیایشگاه شاور اهرام ایزد و سایر نیایشگاه‌ها و مکان‌های مقدس دینی در صبح روز ششم فروردین از دیگر آیین‌های بزرگداشت زایش زردشت است، که در همه شهرهای زردشتی نشین برگزار می‌شود. 

 

سیزده به در

جشن سیزده فروردین ماه روز بسیار مبارک و فرخنده است. ایرانیان چون در مورد این روز آگاهی کمتری دارند آن روز را نحس می دانند و برای بیرون کردن نحسی از خانه و کاشانهً خود کنار جویبارها و سبزه ها می روند و به شادی می پردازند. تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است. بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار مسعود و فرخنده دانسته اند. مثلا در صفحهً 266 آثار الباقیه جدولی برای سعد و نحس آورده شده که در آن سیزده نوروز که تیر روز نام دارد کلمهً ( سعد ) به معنی فرخنده آمده و به هیچ وجه نحوست و کراهت ندارد. بعد از اسلام چون سیزدهً تمام ماه ها را نحس می دانند به اشتباه سیزده عید نوروز را نیز نحس شمرده اند. وقتی دربارهً نیکویی و فرخنده بودن روز سیزدهم نوروز بیشتر دقت و بررسی کنیم مشاهده می شود موضوع بسیار معقول و مستند به سوابق تاریخی است. سیزدهم هر ماه شمسی که تیر روز نامیده می شود مربوط به فرشتهً بزرگ و ارجمندی است که ” تیر ” نام دارد و در پهلوی آن را تیشتر می گویند. فرشتهً مقدس تیر در کیش مزدیستی مقام بلند و داستان شیرینی دارد. ایرانیان قدیم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده ایست به باغ و صحرا می رفتند و شادی می کردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی بودن دورهً نوروز را به پایان میرسانیدند.

 

سبزه گره زدن 

افسانهً آفرینش در ایران باستان و مسئلهً نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی دربارهً کیومرث حائز اهمیت زیادی است. در اوستا چندین بار از کیومرث سخن به میان آمده و او را اولین پادشاه و نیز نخستین بشر نامیده است. گفته های حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و انبیاء و گفته های مسعودی در کتاب مروج الذهب جلد دوم و بیرونی در کتاب آثار الباقیه بر پایهً همان آگاهی است که در منابع پهلوی وجود دارد. مشیه و مشیانه که پسر و دختر دوقلوی کیومرث بودند روز سیزده فروردین برای اولین بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته شده نبود آن دو به وسیله گره زدن دو شاخه پایهً ازدواج خود را بنا نهادند. این مراسم را بویژه دختران و پسران دم بخت انجام میدادند و امروز هم دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی نیت می کنند و علف گره می زنند. این رسم از زمان کیانیان تقریباً متروک شد ولی در زمان هخامنشیان دوباره شروع شده و تا امروز باقی مانده است. در کتاب مجمل التواریخ چنین آمده ” اول مردی که به زمین ظاهر شد پارسیان او را کل شاه گویند. پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزدهً نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نود و چهار سال بی پادشاه بماند ” . چنانکه در بحث جشن نوروز اشاره شد کردهای ایران و عراق که زرتشت را از خود می دانند روز سیزدهم فروردین را جزو جشن نوروز به حساب می آورند.

 

جشن اردیبهشتگان

جشن اردیبهشتگان که یکی از جشن های بزرگ دینی زرتشتیان است ، با برابری روز و ماه اردیبهشت، یعنی دوم اریبهشت ماه تقویم فصلی هماهنگ است.این روز بزرگ یادآور فروزهء اهورایی اردیبهشت یا اشه وهیشته و ویژگیهای آن یعنی بهترین راستی و پاکی می باشد.اردیبهشت، دومین امشاسپند، دارای انگاره ای مادی است به نام آتش یا آذر، فروغی خدا داده که گرمی بخش و فروزان و پاک کننده و در یک کلام زندگی بخش است و پرتوهای نورانی آن هستی را از نیستی جدا می گرداند وراست را از دروغ باز می شناساند. پس بجاست که آتش را نموداری از آن داده بزرگ بدانیم.

بهترین راستی برترین نعمتی است که دست یابی به آن یعنی پیروزی بزرگ و این پیروزی شایسته جشنی است بس بزرگتر با نام جشن اردیبهشتگان یا جشن اخلاق.

introduction-to-ancient-iranian-calendar-celebrations(2)

فصل تابستان

جشن تیرگان

این جشن میان زرتشتیان دوره ای ده روزه داشت و از تیر روز از تیرماه ، روز سیزدهم شروع و به باد ایزد یعنی روز بیست و دوم پایان می گرفت. زرتشتیان تیرگان را “ تیر و جشن Tiru-Jashn ” می نامند و برایش اهمیت فراوانی قایل اند. لباس و پوشاک نو می پوشند و نقل و شیرینی و میوه و خوراک های سنتی و ویژه می پزند. پیش از این روز خانه را خوب پاکیزه نموده و بامدادان شست و شو می کنند و خواندن دو نیایش “ خورشید نیایش ” و “ مهرنیایش” از اوستا را بسیار نیکو می دانند
شاید “ تیر و جشن” یکی از شادترین جشن های کهن ایرانی بوده باشد. در این جشن بیش از همه بچه ها بهره می بردند با تارهای نخی و رنگینی که به مچ دست می بستند در کوچه ها و خانه ها و بامها می دویدند ، ترانه می خواندند و کنار نهرها و جویها و تالاب ها به هم آب می پاشیدند و یا به آب می پریدند .

 

جشن امردادگان

3 امرداد:

واژه اوستایی امرداد،(امرتاته- Amertata) است که به معنی بی مرگی است و اگر الف آن را که پیشوند نفی است از قلم بیندازیم معنی آن عوض شده و فرشته بی مرگی و جاودانگی به دیو نیستی و مرگ تغییر شکل می دهد. زیرا همانطور که امرداد به معنای بی مرگی است مرداد معنی مرگ می دهد.بنابراین شایسته است که این کلمه را امرداد بخوانیم، و چون امرداد فرشته جاودانگی و بی مرگی می باشد، در عالم جسمانی نگهبانی گیاهان و روییدنی ها و آبادانی و افزایش دار و درخت با اوست. نیاکان ما در این روز به باغ ها و مزارع خرم و دلنشین می رفتند و پس از نیایش به درگاه اهورامزدا طی مراسمی این جشن را با شادی و سرور در هوای پاک و در دامن طبیعت برگزار می کردند.

 

جشن شهریورگان

شهریور‌روز از شهریورماه یا چهارمین روز این ماه، برابر است با جشن شهریورگان که از آیین‌ها و مراسم وابسته به آن هیچگونه آگاهی در دست نیست. برگزار نشدن آیین‌های جشن شهریورگان توسط ایرانیان در زمانی طولانی، موجب شده است تا همه جزئیات آن به فراموشی سپرده شود و حتی در متون کهن نیز آگاهی‌های چندانی در باره آن فرا دست نیاید.

نام شهریور در متون اوستایی به گونه «خْـشَـتْـرَه ‌وَئیریَـه» آمده که به معنای تقریبی «شهر و شهریاری (شهرداری) آرمانی و شایسته» است. چنین می‌نماید که این اندیشه‌ و آرمان، خاستگاه نظریه‌های افلاطون و فارابی در زمینه «آرمان‌شهر» یا «مدینه فاضله» بوده باشد. نام شهریور چند بار به همین معنا در «گاتها»ی زرتشت نیز آمده است و بعدها در اوستای نو، او را به گونه‌ای تشخص‌یافته به پیکر یکی از امشاسپندان در می‌آورند. 

introduction-to-ancient-iranian-calendar-celebrations(1)

فصل پاییز 

مهرگان:

عید جوانان و آینده سازان

روز های ماه در ایران باستان نام های خاص داشتند و ازجمله روز شانزدهم هر ماه «مهر» بود. بنابراین «روز مهر» در ماه مهر (شانزدهم)، مهمترین روز آیین های مهرگان بود. آیین های مهر (جشن های مهرگان) پس از نوروز، مهمترین عید ملی ایرانیان بوده است. نوروز با بهار و شکوفه و نوید برکت آغاز می شد و مهرگان به خاطر پایان رسیدن کار جمع آوری محصول و آغاز شش ماهه شب های طولانی تر و سرما.

«مهرگان» ویژه آیین های سپاسگزاری به درگاه خداوند [اهورامزدا] است که این همه نعمت را به انسان ارزانی داشته و نیز استفاده از این فرصت برای تحکیم دوستی ها، محبت ها و عواطف انسانی بوده است. به نظر بسیاری از مورخان، «مهرگان» آیین الزام ایرانیان به دوستی کردن و مهر ورزیدن به یکدیگر هم به شمار می آید. در گذشته، در روزهای مهرگان (4 تا 6 روز) مردم مهمانی های بزرگ برپا می کردند و پذیرایی با میوه تازه در مهرگان و میوه خشک (آجیل و خشکبار) در نوروز؛ رسم تغییرناپذیر ایرانیان از عهد باستان بوده است.

 

جشن آبانگان

 4 آبان ماه : آبان به معنای آب و هنگام آب است و یکی از عناصر پاک کننده نزد زردشتیان است. درباره پیدایش جشن آبانگان روایت است که در پی جنگ های طولانی بین ایران و توران، افراسیاب تورانی دستور داد تا کاریزها و نهرها را ویران کنند. پس از پایان جنگ پسر تهماسب که زو نام داشت دستور داد تا کاریزها و نهرها را لایروبی کنند و پس از لایروبی آب در کاریزها روان گردید. ایرانیان جاری شدن آب را جشن گرفتند. در روایت دیگری آمده است که پس از هشت سال خشکسالی در ماه آبان باران آغاز به باریدن نمود و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد. زردشتیان در این روز همانند سایر جشن ها به آدریان ها می روند و پس از آن به کنار جوی ها و نهرها رفته با خواندن اوستای آب زور (بخشی از اوستا) که توسط موبد خوانده می شود، اهورامزدا را ستایش کرده و درخواست فراوانی آب و نگهداری آن را می نمایند و پس از آن به شادی می پردازند.

 

جشن آذرگان

3 آذر ماه : آذر به چم(معنی) آتش است. و یکی دیگر از چهار آخشیج(عنصر پاک کننده) نزد زردشتیان می باشد. از آنجا که آتش بهترین و سریع ترین عنصر پاک کننده و گرما است از زمان های قدیم مورد احترام بوده است. زردشتیان در جشن آذرگان مانند سایر جشن ها با لباس آراسته و تمیز به آدریان ها می روند و با خواندن آتش نیایش(بخشی از اوستا) اهورامزدا را سپاس گفته و پس از نیایش به شادی می پردازند.

introduction-to-ancient-iranian-calendar-celebrations(3)

فصل زمستان

جشن دیگان

دی یا دتوشو Daatoshu به معنی دادار و آفریدگار است و در نامه های اوستایی اغلب به جای واژه اهورامزدا به کار رفته است. اگر به نام سی روز ماه توجه کنید، مشاهده می نمایید که روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی نامگذاری شده و برای تمیز آنها از یکدیگر هر یک به نام روز بعدش خوانده شده است و اورمزد که آن هم نام خداوند می باشد. بدین گونه : اورمزد، دی بآذر، دی بمهر و دی بدین. بنابراین در ماه دی چهار روز به نام خدا نامیده شده و در ماه دی چهار بار جشن دیگان برگزار می شود.

اورمزد و دیماه : نخستین روز دی ماه باستانی/ 25 آذر ماه خورشیدی

دی به آذر و دیماه : هشتمین روز دی ماه باستانی/ 2 دی ماه خورشیدی

دی به مهر و دیماه: پانزدهمین روز دی ماه باستانی/ 9 دی ماه خورشیدی

دی بدین و دیماه : بیست و سومین روز دی ماه باستانی/17 دی ماه خورشیدی

در ایران باستان نخستین جشن دیگان در ماه دی یعنی روز اورمزد و دی ماه ، خرم روز نام داشته است و در این روز که شب پیش، بزرگترین شب سال بوده است، پادشاه و حاکم دیدار عمومی با مردم داشته است.

 

جشن شب یلدا 

جشن شب یلدا جشنی ست که از 7000 سال پیش تا کنون در میان ایرانیان برگزار میشود. 7000 سال پیش نیاکان ما به دانش گاهشماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است. در این جستار از سخنرانی دکتر جنیدی و دکتر کزاری برداشت هایی شده:
جشن شب یلدا، همانند جشنهایی همچون نوروز و مهرگان، پس از تازش اسکندر، تازیان، و مغولها پابرجا مانده است و در تک تک خانه های ایرانیان راستین با گردآمدن خانواده ها به دور هم برگزار میشود.

فردوسی بزرگ در شاهنامه میگوید:

نباشد بهار و زمستان پدید

 نیارند هنگام رامش نوید

از این بیت میتوان پی برد که در سرزمینهایی بجز ایران آغاز فصل ها را نمیدانستند اما ایرانیان در آن زمان به این دانش دست پیدا کرده بودند.
در زمان تاختن تازیان به ایران گاهشماری ایرانیان که بر پایه ی خورشید بود، به گاهشماری بر پایه ی ماه دیگرگون شد، اما پس از چندی خیام بروی کار آمد و این گاشماری خورشیدی را دوباره بنیان نهاد تا باز جشنهای ما زنده باشند و ما آنها را برگزار کنیم. 

 

جشن سده 

واژه سده : بیشتر دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد می دانند. ابوریحان بیرونی می نویسد: “سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفته اند که هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، میان آن و پایان سال عدد صد بدست می آید و برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث، پدر نخستین، درست صدتن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند” و برخی برآنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند و نیز آمده : “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید .” 
نظر دیگر اینکه سده معروف، صدمین روز زمستان از تقویم کهن است، زمستان در تقویم کهن 150 روزه و تابستان 210 روزه بوده است و برخی گفته اند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است. 

 

جشن بهمنگان

دومین روز از بهمن ماه یاستانی (26 دی خورشیدی)

بهمن از واژه اوستایی وهومن(Vohuman) به معنی اندیشه نیک می باشد، وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه اهورامزدا می باشد. اشوزرتشت برای دریافت پیام های اهورایی از وهومن یاری می گیرد. پاسبانی چهارپایان سودمند در عالم جسمانی به این امشاسپند واگذار می شود. از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می نمایند و برخی از زرتشتیان پرهیز از خوردن و کشتار را در تمام روزهای بهمن ادامه می دهند. این جشن حامی مردان درستکار می باشد.

 

چهارشنبه سوری؛ آیین‌ها و ریشه‌ها 

چهارشنبه سوری نام واپسین چهارشنبه‌ی تقویم خورشیدی ایرانی است، که شب آن با رسوم و آیین‌هایی ویژه، خصوصاً پرش از روی آتش مشخص می‌شود. نام‌های محلی گوناگون این روز عبارت است از: گول چارشمبه (اردبیل)، گوله گوله چارشمبه (گیلان)، کوله چووارشمبه (کردستان)، چووارشمبه کولی (قروه، نزدیک سنندج)، و چارشمبه سرخی (اصفهان). برخی دانشمندان واژه‌ی «سوری» را با «سور» (میهمانی، جشن) ارتباط داده و آن را به معنای «وابسته به سور، جشن‌آمیز» گرفته‌اند، برخی دیگر، به طور موجه‌تری، سور را گونه‌ای دیگر از واژه‌ی سرخ می‌پندارند (مانند گل سوری ”گل سرخ“) و آن را اشاره‌ای به خود آتش یا به «سرخی»، به مفهوم تن‌درستی یا بلوغ، که به طور فرضی با پرش از روی آتش به دست می‌آید، می‌انگارند. کاربرد عنوان متفاوت چارشمبه سرخی در اصفهان و قرار داشتن گونه‌ی گویشی رایج سور در برابر سرخ، تأیید دیگری است بر این دیدگاه.

سپندارمذگان

در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است!
این روز “سپندار مذگان” یا “اسفندار مذگان” نام داشته، که در تاریخ فعلی روز 29 بهمن ماه می باشد.
فلسفه بزرگداشتن این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند.سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن.
زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.

برگرفته از سایت: آسمونی.

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 11 فروردين 1395 ساعت: 1:19 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,,
نظرات()

جشن های باستانی ایران( برگرفته از وبلاگ : کوروش بزرگ)

بازدید: 626
جشن های باستانی ایران( برگرفته از وبلاگ : کوروش بزرگ)

 

 

جشن‌های مربوط به روزها، ماهها، گاهنبارها

سال اوستایی شمسی است و از ۳۶۵ روز تشکیل می‌شود. هر سال دوازده ماه دارد و هر ماه درست سی روز. این سی روز دارای سی نام مشخص و ویژه می‌باشد که هر روز به نامی خوانده می‌شود. نامها از آن امشاسپندان و ایزداناست اما پنج روز باقی می‌ماند. این پنج روز پس از آخرین روز از ماه اسفند یعنی روز سیصد و شصتم قرار دارد که پنجه،پنجهٔ دزدیده، خمسهٔ مسترقه یا اندرگاه خوانده می‌شود و هر روزی را نامی ویژه است. این پنج نام از پنج بخش گاتها یا سرودهای زرتشت برگزیده شده است. همچنین دوازده ماه اوستایی نیز دارای دوازده نام است، منتخب از نامهای امشاسپندان و ایزدان که با دوازده نام از سی اسم روزها مشترک است.[۳]

روزهای همنام با دوازده ماه و جشن‌های ماهانه

نام‌های دوازده‌گانه ماه‌ها با دوازده نام از اسامی روزها مشترک هستند. در مثل فروردین نخستین ماه سال و آغاز بهار است در حالی که روز نوزدهم هر ماه نیر فروردین نامیده می‌شود یا اردیبهشت دومین ماه و سومین روز ماه نیز به شمار می‌رفته‌است. بدین شیوه هرگاه نام روز و ماهی موافق می افتاد، آن روز را جشن می‌گرفتند و از این رهگذر دوازده جشن در سال که بهتر است آنها را جشن‌های ماهانه بنامیم، پدید می‌آمد. این جشن‌ها در جدول زیر نمایان است:

 

 

نام ماه

تاریخ روز و نام روز

نام جشن

۱

فروردین

روز نوزدهم، روز فروردین

جشن فروردگان

۲

اردیبهشت

روز سوم، روزاردیبهشت‌

جشن اردیبهشتگان

۳

خرداد

روز ششم، روز خرداد

جشن خردادگان

۴

تیر

روز سیزدهم، روز تیر

جشن تیرگان

۵

امرداد

روز هفتم، روز امرداد

جشن امردادگان

۶

شهریور

روز چهارم، روز شهریور

جشن شهریورگان

۷

مهر

روز شانزدهم، روز مهر

جشن مهرگان

۸

آبان

روز دهم، روز آبان

جشن آبانگان

۹

آذر

روز نهم، روز آذر

جشن آذرگان

۱۰

دی

روز یکم، روز هرمزد

خرم روز

۱۱

بهمن

روز دوم، روز بهمن

جشن بهمنگان

۱۲

سپندارمذ

روز پنجم، روز سپندارمذ

جشن اسفندگان

 

اینها جشن‌های دوازده‌گانهٔ سال می‌باشد که در روزگار ساسانیان پیش از آن با آداب و تشریفاتی فراوان برگزار می‌شد.[۴]

جشن‌های شش گانهٔ گاهنبار

گاهنبار یا گاهبار این دو لغت یک معنی دارد و آن شش روزی است که خدای تعالی عالم را آفرید و مجوس در کتاب زنداز زرتشت نقل می‌کنند که حق سبحانه و تعالی عالم را در شش گاه آفرید و اول هر گاهی نامی دارد و در اول هر گاهی جشنی سازند.

گاهنبار میدیوزرم نخستین گاهنبار روز پانزدهم اردیبهشت ماه، چهل و پنجمین روز از اول سال که در آن آسمان آفریده شد.

گاهنبار میدیوشـم روز پانزدهم تیر ماه صد و پنجمین روز سال که در این روز آب آفریده شد.

گاهنبار پـتیه‌شـهیم روز سی ام شهریور ماه صد و هشتادمین روز سال که در این روز زمین آفریده شد.

گاهنبار ایاسرم سی‌ام مهر ماه دویست و دهمین روز سال که در آن گیاه آفریده شد.

گاهنبار میدیارم بیستم دیماه دویست و نودمین روز سال که جانوران آفریده شدند.

گاهنبار همسپثمیدیه و جشن همسپثمیدیه در آخرین روز کبیسهٔ سال یعنی سیصد و شصت و پنجمین روز سال که مردمان آفریده شدند. این جشن را جشن فروردگان نیز می‌نامند.

هر یک از جشنهای ششگانهٔ گاهنبارها پنج روز بطول می‌انجامیده و آخرین روز هر گاهنبار مهمترین روز جشن بوده است. مؤرخین آورده اند که خسرو انوشیروان در مدت ده روز جشن فروردگان سفیر امپراتور روم ژوستین را نپذیرفت چون مشغول بجای آوردن اعمال عید بود.[۵]

در این روزها همگان ملزم بودند تا مطابق و برابر توانایی‌شان انفاق کنند. در دعایی که از زمان ساسانیان باقی مانده ملاحظه می‌شود که استغفارکننده جایی می‌گوید «از اینکه در مراسم گهنبارها شرکت نکرده و انفاق نکردم، بخشایش می‌طلبم.» [۶]

جشن روزهای گات‌ها

دوازده ماه سی روزه درست ۳۶۰ روز می‌شد، پنج روز باقی مانده را در شمار ماه محسوب نمی‌داشتند این پنج روزخمسهٔ مسترقه یا به فارسی پنجه، و پنجهٔ دزدیده، اندرگاه، روزهای گاتها و نامهای دیگر نامیده می‌شد. این پنج روز را ایرانیان جشن می گرفتند و شادی می کردند و این را ایام نزول فروهرها یا ارواح درگذشتگان به خانه می‌دانستند.[۷]

جشن سوری

یک رشته از جشن‌های آریایی از اقوام هند و ایرانی و هند و اروپایی جشن‌های آتش است. منظور از جشن‌های آتش جشن‌هایی است که با افروختن آتش جهت سور و سرور و شادمانی آغاز و اعلام می‌شد. میان رومیان و یونانیان و بعضی از ملل دیگر اروپایی نظایرش با جشن‌های آتش ایرانی هنوز باقی است. از جمله جشن‌های آتش که هنوز در ایران باقی مانده جشن چهارشنبه سوری و جشن سده است. از جشن‌های آتش که فراموش شده، باید از جشن آذرگان در نهم ماه آذر و جشن شهریورگان در روز چهارم ماه شهریور نام برد.

لازم به یادآوری است که زرتشتیان عقیده دارند، روشنی و آتش و آفتاب تجلی اهورامزدا است. اهورامزدا به وسیلهٔ نور تجلی می‌کند.[۸]

جشن سده

گویند چون صد روز از زمستان بزرگ سپری می‌شد ایرانیان جشن سده را برپا می‌کردند چون بر آن بودند که اوج و شدت سرما سپری شده و این پدیدهٔ نابسامانی و سکون که از کردار اهریمن است، توان و نیرویش رو به زوال و کاستی است. این جشن را دهمین روز از بهمن ماه برگزار می‌کردند به شب هنگام و در این وقت درست سد روز از زمستان بزرگ می‌گذشت. در جشنی بزرگ آتش را که جلوگاه و رمز و کنایت از اهورامزدا است، می‌افروزند تا نیروهای اهریمنی ضعیف و نابود شوند.

یکی از مشخصات و ویژگی‌های جشن سده تعاون و همکاری مردم است. این جشنی است، همگانی در گذشته مرسوم بوده که گردآوری هیزم و خار و خاشاک برای جشن فریضه‌ای دینی است و کرداری است که ثواب دارد. مردم در این جشن بعضی حیوانات را از ددان و زهرداران در آتش می‌سوزاندند.[۹]

جشن سوری پایان سال

در تقویم و روزشماری ایرانیان شنبه و چهارشنبه و یا آدینه وجود نداشته است. اساس تقسیم آنان در روز شماری بر آن پایه نبود که ماه را به چهار هفته با نامهای کنونی روزها بخش کنند، لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال تحقیقاً چنین جشنی برگزار نمی‌شده است. روز شماری کنونی بر اثر ورود اعراب به ایران باب شد.

جشن سوری یک عادت و رسم قدیمی بوده که در پایان سال اجرا می‌شده است و آنچه مسلم است، چهارشنبه نبوده‌است. علت جشن و آتش افروزی در ایام آخر سال مربوط می‌شود به جشن فروردگان که فروهرها یا ارواح مردگان به مدت ده شبانه روز از جایگاه اصلی خود در آسمان به شهر و دیار و خان و مان فرود آمده و میان بازماندگان زندگی می‌کنند. یکی از واجبات و سنت‌های معمول آتش افروختن بر سربام‌ها و در کوی و برزن بوده‌است. علتی که برای آن ذکر می‌کنند، اینست که ارواح را راهنما باشد تا در روشنی و فروغ آن به خانه‌های خود درآیند.[۱۰]

 

نوروز

نوروز بزرگترین جشن ایرانیان از روزگار کهن تا به امروز است و هم چنین نمایان‌ترین جشن‌های بهاری جهان به شمار می‌رود. تقدس و احترام و بزرگی نوروز بیش از حد توجه و انتظار است چون با ماه فروردین که ویژهٔ فروشی‌ها (فروهر جوهر حیات) و ارواح طیبه است، شروع می‌شود و روز اول آن با نام خداوند آغاز می‌گردد و اول بهار و اعتدال ربیعی و رستاخیز طبیعت و زندگی مجدد در جهان است.

جشن آبریزگان

جشن آبریزگان از جمله مراسم معتبر و مشهوری است که به نوروز منسوب است و اغلب مورخان و نویسندگان بدان اشاره کرده‌اند. از جمله مراسم این جشن رسم شست و شوی و غسل کردن و آب پاشیدن به یکدیگر می‌باشد. در مناطق جنوب غرب کشور در مناطقی از استان کهگیلویه و بویراحمد این جشن در پائیز و به منظور درخواست باران برگزار می شود. این هنگامی است که کشاورزان در پاییز غلات خود را می کارند و در اواخر بهار برداشت می کنند. این جشن به نام محلی خشک گلال نام دارد. این جشن بدین گونه برگزار می شود که در یک شب مردان و زنان و کودکان در روستا گرد هم آمده و با برداشتن دوتا سنگ و کوبیدن آنها به هم و خواندن عبارت" گلال گلال اوو برد خشک گلال اوو برد" خانه های روستا را یک به یک می گردند. رسم است که اهالی هر خانه به جمعیت آب بپاشد و بعد مقداری آرد به آنها بدهد. بعد از جمع آوری آردها زنهای شرکت کننده در جشن آنها را خمیر کرده و به تعداد افراد شرکت کننده در جشن گلوله خمیری درست می کنند. به طور محرمانه ای در یکی از گلوله های خمیر یه ریگ یا شن قرار می دهند و گلوله های خمیر را به افراد حاضر تعارف می کنند. با برداشت گلوله های خمیر و مشخص شدن فردی گه دارای خمیر ریگی بوده است جشن به پایان می رسد ولی در صورتی که تا دو شبانه روز باران نبارد فردی که دارای ریگ بوده است را کتک می زنند یا در برکه ای آب سرد می اندازند تا خدا دلش بسوزند و باران بزند.

نوروز کوچک

روز نخست فروردین ماه نوروز عامه یا نوروز کوچک یا نوروز صغیر خوانده می‌شد. پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونه‌ای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی می گذرانیده‌اند از اینرو آنرا نوروز عامه نامیده‌اند.[۱۱]

نوروز بزرگ

نوروز بزرگ یا خرداد روز یا نوروز خاصه یا به اصطلاح پارسیان هند خرداد سال، نام ششمین روز فروردین ماه در ایران باستان بوده‌است. این روز در میان جشن‌ها و اعیاد فراوان ایران باستان به ویژه دوران ساسانیان از اهمیت و ارزش و تقدس خاصی بهره داشته‌است. از جمله زرتشتیان بدان باور دارند که تولد زرتشت نیز در چنین روزی است.[۱۲]

جشن مهرگان

سال ایرانیان باستان، به صورتی که آن را در سنگ نوشته‌های داریوش بزرگ در بیستون می‌یابیم، در پاییز آغاز می‌شد و جشن بسیار معروف مهرگان (بگیاد) ایرانیان باستان، در اصل جشن اول سال ایرانیان بوده‌است.[۱۳] در اواخر فرمانرواییداریوش بزرگ، سال اوستایی نو، سال دینی زرتشتی گشت و روز اول سال به اول فروردین، عید نوروز منتقل شد.[۱۴] به همین جهت بسیاری از مراسم ملی مذهبی نوروز و مهرگان همانندی و یکسانی دارند. یکی از بارزترین مراسم نوروز و مهرگان بار عام شاهان بود.[۱۵]

یلدا

یلدا و مراسمی که در نخستین شب زمستان و بلندترین شب سال برپا می‌کنند سابقه‌ای چند هزار ساله دارد و این رسوم ویژه آریایی‌هاست. اقوام قدیم هند و ایرانی و هند و اروپایی جشن تولد آفتاب را آغاز زمستان می‌گرفتند به ویژه ژرمنی‌ها عید تولد آفتاب را در آغاز زمستان گرفته و آن را به خدای آفتاب نسبت می‌دادند و این بی تناسب هم نیست، چه واقعاً آغاز زمستان مثل تولد جدید خورشید است. روز اول ماه دی، خور یا خره روز همچنین خرم روز نیز نامیده شده‌است.[۱۶]

جشن‌های دیگر سال

همچنین در ایران باستان جشن‌های دیگر در هر ماهی وجود داشتند که یا صرفاٌ جنبهٔ مذهبی دارا بوده‌اند و یا ملی و یا ترکیبی از هر دو عنصر بوده‌اند با آمیزه‌ها و نگارینه‌هایی جهت تعلیل و تفسیر از اساطیر و مواد تاریخ داستانی و رویدادهای تاریخی.

جشن آبانگاه

در روز دهم ماه فروردین جشنی برگزار می‌شده‌است، موسوم به آبانگاه که آنهم با آب و باران و مراسمی در تقدیس آن مربوط است.[۱۷]

سروش روز

روز هفدهم از هر ماه سروش نام دارد. در برهان قاطع آمده است که نیک است در این روز دعا کردن و به آتشکده رفتن.[۱۸]

جشن خزان

گویا دو جشن تحت عنوان خزان برگزار می شد. جشن خزان نخستین و جشن خزان دوم. اولی در روز هشتم شهریور ماه و دومی روز اول مهر.[۱۹]

سیرسور

در روز چهاردهم دی ماه رسم بود که خوراک‌هایی با سیر طبخ کرده و بخورند.[۲۰]

جشن دیبگان

روز پانزدهم از ماه دی از خمیر یا گل تندیسی از آدمی ساخته و آنرا در مدخل در یا راهرو خانه‌ها می‌نهادند، بعداً این مجسمه را می‌سوزاندند.[۲۱]

جشن گاوگیل

سبب این جشن را گفته‌اند مملکت ایران در این روز از ترکستان جدا شده و گاوهایی که ترکستانیان از ایرانیان به یغما برده بودند، پس گرفته شد.[۲۲]

جشن بادبره

روز بیست و دوم هر ماه باد نام دارد. این واژه در اوستا وات و یکی از ایزدان در دین زرتشتی است. ابوریحان بیرونیمی‌گوید در قم و حوالی آن باد روز با مراسم بسیار مفصلی که با شادی و پایکوبی همراه است برگزار می‌شود و بازاری تدارک می‌بینند که در آن بازار وسایل شادی و رفت و آمد و گونه‌ای کارناوال برپا می‌گردد.[۲۳]

پانویس

1.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۶

2.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۳۸۸

3.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۸۱

4.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۸۷

5.      نوروز تاریخچه و مرجع شناسی، ص ۴ و ۵

6.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۱۰۱

7.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۸۸

8.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۱۴۵

9.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۳۴۳

10.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۱۵۰

11.  نوروز تاریخچه و مرجع شناسی، ص ۱۲

12.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۲۰۱ و ۲۰۲

13.  نخستین انسان و نخستین شهریار ص ۴۷۱

14.  نخستین انسان و نخستین شهریار، ص ۴۷۷

15.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۲۷۵

16.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۳۲۱

17.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۳۸۹

18.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۳۹۱

19.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۴۰۴

20.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۴۱۵

21.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۴۱۷

22.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۴۱۸

23.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۴۲۲

منابع

هاشم، رضی. گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان. تهران: انتشارات فروهر، ۱۳۵۸

کریستن سن، آرتور. نخستین انسان و نخستین شهریار. ترجمهٔ احمد تفضلی و ژاله آموزگار، جلد دوم . تهران: نشر نو، سال۱۳۶۸

اذکایی، پرویز. نوروز تاریخچه و مرجع شناسی. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و هنر مرکز مردم‌شناسی ایران، ۱۳۵۳

برگرفته از:

ویکی پدیا

برگرفته از وبلاگ: کوروش بزرگ

 
می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 20 فروردين 1395 ساعت: 1:12 منتشر شده است

برچسب ها : ,,
نظرات()

وصیت نامه داریوش- قسمت 1

بازدید: 706

اینک که من از دنیا می روم،بیست و پنج کشور جزء امپراتوری ایران است و در تمام این کشورها پول رایج ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها دارای احترام 

هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران مورد احترام هستند.

جانشین من خشایارشاه باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آنها دخالت نکند و مذهب و شعائر

 آنها را محترم بشمارد.

اکنون که من از دنیا می روم ، تو دوازده کرور دریک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد زیرا قدرت یک پادشاه فقط به شمشیر

نیست

بلکه به ثروت نیز هست.البته به خاطر داشته باش که تو باید بر این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی. من نمیگویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن

زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان.مادرت ، آتوسا بر من حق دارد . پس 

پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.

ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که با سنگ ساخته می شوند و به شکل 

استوانه است در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته خالی می شوند ، حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله در این انبارها چند سال می ماند بدون آنکه فاسد

شوند و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه دهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشور در انبارها موجود باشد و هر ساله بعد از اینکه غله جدید

بدست آمد ، از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را پس از اینکه بوجاری شد به انبارها منتقل کن و به این ترتیب تو هرگز

برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود.

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: جمعه 2 فروردين 1395 ساعت: 12:41 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,,
نظرات()

زندگینامه کوروش کبیر( برگرفته از بلاگفا )

بازدید: 728

 

خلاصه داستان (از وبلاگ نویس) کوروش کبیر یکی از پادشادهان ماد است که حکومت او با خیانیت به پدر بزرگش (اژی دهاک) شروع شد کوروش کبیر در دوران کودکی در یک بازی کودکانه  که هم بازی هایش او را شاه کرده بودند با کتک زدن یکی از هم بازیهایش که نوه پادشاه ماد هم بود و در بازی نافرمانی کوروش را  کرده بود تا حد زخمی کردنش خود را نشان داد وقتی پادشاه از این عمل او سوال کرد کوروش در جواب او که پرسیده بود چرا نوه مرا کتک زدی؟ پاسخ داده: « هان ای پادشاه، من اگر چنین رفتاری با او کرده ام عملم درست و منطبق با عدل و انصاف بوده است.بچه های ده مرا به عنوان شاه خود در بازی انتخاب کرده بودند،چون به نظرشان بیش از همه بچه های دیگر شایستگی این عنوان را داشتم.باری در آن حال که همگان فرمانهای مرا اجرا می کردند این یک به حرفهای من گوش نمی داد» (میبینید که سخنان و رفتارش سراسر از خودخواهی و خود بزرگ بینی است)تصور کنید چنین کسی در زمان پادشاهی واقعی تا چه اندازه خون ریخته ؟

همین کارش و سخنانش هم موجب محبوبیتش پیش شاه ماد شد چون اخلاق و رفتار او را بسیار شبیه خود میدید و باعث شد  پادشاه ماد به فکر فرو رود و با تحقیق متوجه شود کوروش کبیر در دوران نوزادی نمرده  بوده و از طریق یک چوپان نگهداری و بزرگ شده بوده و با بازجویی چوپان زیر ضربات شلاق او را به اعتراف  واداشت.

بنا به نوشه هرودوت ، چوبان قبل از این که بچه را به فرزندی قبول کند برخلاف میل خود او را به فرمان شاه  برای کشتن به جنگل برد اما احساس ترحم این اجازه را به او نمیده و او را در جنگل رها میکنه چون اگر نافرمانی شاه میکرد کشته میشد اما کودک را تحت نظر داشته و میدیده که به وسیله یک سگ ماده (به زبان مادی سپاکو ) مراقبت و شیر داده میشده و احساس ترحم نسبت به کودک میکرده بعد از گذشت چند روز از همسر چوپان که حامله بوده یک کودک مرده به دنیا میاد و چوپان تصمیم میگیره به جای فرزند خود کوروش را به فرزندی پذیرفته و او را بزرگ نماید.


سرانجام کوروش به دست یک زن به نام تومروس(تومریس) کشته شد تومروس بعد از بریدن سر کوروش ان را در ظرفی پر از خون انسانهای بی گناه کشته شده در جنگ فرو برده و گفت بنوش ای خون خوار تاریخ  «تو که با عمری خونخواری سیر نشده‌ای اکنون آنقدر خون بنوش تا سیراب شوی» ( پـیتر پـال ربـنز نقاش فـنلانـدی از این صحنه یک نقاشی کشیده که در پایان مطالب گذاشته شده است ) این زن همان زنی بود که به گفته هرودوت کوروش از او خاسگاری کرده بود ولی چون جواب رد به کوروش داد(با توجه به این که تومریس فکر میکرد در واقع کوروش از او خاسگاری نکرده بلکه خواسته با این کار پادشاهی اذربایجان را بدست گیرد) کوروش هم تصمیم گرفت به تومیروس حمله کرده و سرزمینش را به تصرف خود در بیاره که کشته شد

 حال داستان کوروش کبیر را به طور خلاصه برای شما میاورم حتما تا اخر بخوانید تا متوجه تمامی نکات  بالا شوید.

کوروش به اصطلاح کبیر 

آژی دهاک (پدر بزرگ کوروش) شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرده آژی دهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسید. آنها جواب دادند که از او فرزندی به دنیا خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع باعث شد که آژی دهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زیرا می‌ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشه. بنابراین آژی دهاک دختر خود را به ازدواج کمبوجیه اول شاه آنشان که خراجگزار ماد بود، در ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه حامله شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش درخت تاکی رویید که شاخ و برگهایش تمام آسیا را گرفته پادشاه ماد، این بار هم از مغ‌ها تعبیر خوابش را پرسید و آنها گفتند، تعبیر خواب این هست که از دخترت ماندانا فرزندی بوجود میاد که بر آسیا میشه ، پادشاه این بار بیشتر از خواب اول به ترس و وحشت افتاد و از این رو دخترش ماندانا را به حضور طلبید

ماندانا به همدان نزد پدرش اومد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از نوه اش سخت وحشت داشت،بنابریاین  نوه اش را به وزیر خود سپرد و دستور داد که کوروش را بکشد.

وزیر کودک را به خانه برد اما در مور د کشتن نوه شاه وحشت داشت زیرا شاه تنها یک دختر داشت که بعد از مرگش پادشاهی به دخترش میرسید حال اگر وزیر کودک را میکشت ممکن بود در اینده که دختر پادشاه به جای او مینشیند از این کار او راضی نباشد و او را به خاطر قتل فرزندش بکشد  از طرفی دیگر از سرپیچی دستور شاه هم میترسید بنابرین برای این که هم کودک را نکشد هم دستور شاه را اطاعت کند کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه داد و از او خواست که کودک را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ درندگان شود چوپان طفل را به خانه برد. وقتی همسر چوپان جریان رو شنید، با ناله و زاری به شوهرش اصرار کرد که کودک  را نکشت  ولی چوپان از ترس کشته شدن بر خلاف میل خود کودک را به جنگ برد و او را در جنگل رها کرد اما کودک را تحت نظر داشت که چه بلایی به سرش میاید و میدید که به وسیله یک سگ ماده (به مادی سپاکو ) مراقبت و شیر داده میشود و در دل خود نسبت به کودک احساس ترحم میکرد پس از گذشت چند روز به همین صورت همسر چوپان که حامله بود یک کودک مرده به دنیا آورد و چوپان تصمیم گرفت به جای کودک خود از کوروش مراقبت کند و او را به فرزندی بپزیرد کوروش بزرگ شد و به پسر چوپان معروف شد، روزی با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می‌کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه انتخاب کنند و کوروش را برای این کارانتخاب کردند.

کوروش همبازیهای خود را به گروه های مختلف تقسیم کرد و برای هر یک وظیفه‌ای گذاشت و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند و چنان تنبیحش کرد که کودک زخمی شده و به پدر شکایت برد پدرش او را نزد پادشاه برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را کتک زده و بدنش را زخمی کرده‌است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: (تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگ‌ترین مقام کشوری است، چنین کنی؟) کوروش پاسخ داد: ( هان ای پادشاه،من اگر چنین رفتاری با او کرده ام عملم درست و منطبق با عدل و انصاف بوده است.بچه های ده مرا به عنوان شاه خود در بازی انتخاب کرده بودند،چون به نظرشان بیش از همه بچه های دیگر شایستگی این عنوان را داشتم.باری در آن حال که همگان فرمانهای مرا اجرا می کردند این یک به حرفهای من گوش نمی داد و چون او از من نافرماتی کرد، من هم دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات هستم، اختیار با شماست .

آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن نوه اش به کوه می‌گذرد با سن این کودک برابری می‌کند سپس از چوپان درباره هویت کودک سوالهایی کرد. چوپان گفت: «این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده‌است.» اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت را از او بپرسند چوپان ناچار به اعتراف شد و حقیقت را برای پادشاه گفت و از او بخشش خواست.

سپس پادشاه دستور به احضار وزیر خود داد و وقتی وزیر چوپان را در نزد پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش پادشاه که از او پرسید: «با نوه ام چه کردی و چگونه او را کشتی؟ پاسخ داد: «پس از آن که کودک را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور شما را اجرا کنم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود » پادشاه وقتی از ماجرا باخبر شد به وزیر گفت: امشب به افتخار زنده ماندن و پیدا کردن کوروش جشنی برپا خواهم کرد. تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند از آن طرف پادشاه مغان را به حضورخواند و در مورد کوروش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به او گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شده‌است پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام وزیر خوشحال و بی خبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهایی که آماده کرده‌اند به وزیر بدهند ؛ سپس به وزیرگفت می‌خوای بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شده‌اند.سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند وزیر بود را به او نشان دهند

هنگامی که ماموران شاه درپوش ظرف را برداشتند و وزیر شاه سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود خود را کنترل نمود و هیچ تغییری در صورت او رخ نداد و به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم.این نتیجه نافرمانی من از دستور شاه در کشتن کوروش بود کوروش مدتی پیش پدر برگش ماند سپس به( انشان )پیش پدر ومادرش (کمبونیه و ماندانا) رفت و انها هم از کوروش استقبال کردند پس از مرگ پدرش کوروش پادشاه (انشان ) شد و بعد از مدتی هم به فکر خیانت به پدربزرگش و حمله به ماد جایی که پدر بزگش پادشاهی میکرد افتاد دراین میان هارپاگ(وزیر پادشاه ماد که فرزندش را پادشاه کشته بود) نقشی عمده بازی کرد.هارپاگ بزرگان ماد را که از شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد پادشاه شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد

با شکست کشور ماد به‌وسیله کوروش ، پادشاهی ۳۵ ساله پادشاهی ماد به انتها رسید اما کوروش پادشاه ماد را نکشت و گذاشت تا ذره ذره بمیرد کوروش به این شیوه پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود

کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید،  از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید.

اما قارون در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزل‌ایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخیر ناپذیر می‌پنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره‌های آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید.

کوروش پادشاه لیدی را هم مثل پدر بزرگش نکشت و او را نگه داشت تا ذره ذره بمیرد

پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمین‌های تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود

با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند.

كوروش بعد از فتح بابل به قصد جنگ با ماساژتها ‌‌عازم آن دیار می شود .هرودوت می نویسد كه در آن هنگام،زنی به نام تومیریس،ملكه ماساژتها بود و پس از درگذشت شوهرش بر تخت سلطنت نشسته بود.كوروش برای او پیامی فرستاد و وانمود كرد كه طالب وصلت با اوست.اما پاسخ مطلوبی دریافت نكرد.زیرا ملكه می دانست كه قصد كوروش ازدواج با او نیست،بلكه تصرف قلمرو وی می باشد.

کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب ماساژتها به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد میان مرز ایران و سرزمین ماساژتها رودخانه‌ای بود که لشگریان کوروش باید از آن عبور می‌کردند.  هنگامی که کوروش به این رودخانه رسید، تومریس(تومروس) ملکه ماساژتها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد. یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین ماساژتها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان تومریس از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند.

کوروش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی او، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدی که تا پایان عمر به عنوان یک مشاور به کوروش وفادار ماند، جنگ در سرزمین ماساژتها را پیشنهاد کرد. استدلال او چنین بود که در صورت نبرد در خاک ایران، اگر لشگر کوروش شکست بخورد تمامی سرزمین در خطر می‌افتد و اگر پیروز هم شود هیچ سرزمینی را فتح نکرد در مقابل اگر در خاک ماساژتها به جنگ بپردازند، پیروزی ایرانیان با فتح این سرزمین همراه خواهد بود و شکست آنان نیز تنها یک شکست نظامی به شمار رفته و به سرزمین ایران آسیبی نمی‌رسد کوروش این استدلال را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. و پس از عبور از رود " آراكس " ‘ تاخت و تاز خود را در سرزمین ماساژتها آغاز كرد. پیش از نبردی كه با گروهی از ماساژتها رخ دهد پسر تومریس به نام سپارگاپیس نه در میدان جنگ و مبارزه جنگی ‘ بلكه در ترفندی فریبكارانه به دست کوروش اسیر شد ؛سپارگاپیس از كوروش درخواست كرد كه غل و زنجیر را از او بردارند تا لب به سخن گشاید . به محض اینكه دستانش آزاد شد خود را از شدت ننگ و عار اسیر شدن كشت ! ملكه كه از نصیحت كوروش برای پرهیز از جنگ نا امید شده بود و از كشته شدن پسرش نیز آگاه شد به سوی جنگ شتافت و در نبردی بسیار سخت و خشن،سرانجام ماساژتها غالب آمدند و بسیاری از سپاهیان کوروش كشته شدند و كوروش هم در آن جنگ كشته شد.تومریس سر بریده کوروش را در ظرفی پر از خون قرار داد و چنین گفت: «تو که با عمری خونخواری سیر نشده‌ای حالا آنقدر خون بنوش تا سیراب شوی»

همبستری کوروش با محارم خود

احکام ختودت (همبستر شدن با محارم )در کتب دینی پهلوی بطور مشروح و مفصل امده است

این سنت برای حفظ اصالت خون ونژاد بيشتر در بین طبقه اشراف و روحانيون مرسوم بوده است .( چون اشراف و روحانیون نژاد اهورایی برای خود قائل بودند و رعایا را از نژاد پست و اهریمنی میدانستند . همه مواهب زندگی از ان ایشان بود

 در سراسر دوران بلند تاریخی با توجه به انگیزه حفظ طهارت خون و اصالت نژاد و نسل و انتقال قدرت و ثروت در خانواده و خاندان و قبیله ، اشرافیت و روحانیت و حاکمیت سیاسی اقتصادی اجتماعی ایران باستان سنت ختودت به جای اورده میشد .

 درگزارش کتزیایس امده است که در میان مادها و پارس ها رسم براین بود که پسر یا دختر و یا داماد قانونا به پادشاهی میرسید.از اینرو شاهان غالبا با خواهران خود ختودت میکردند (همبستر میشدند). ن.ک : دیاکونوف 7/390

کوروش با  دختراستیاگ اخرین پادشاه ماد ختودت کرد . کمبوجیه با خواهرش اتوسا ختودت کرد .

ویل دورانت در تاریخ تمدن ج 1 ص 433 درباره ازدواج با خواهر مادر با پسر و دختر با پدر گفته دربین پارسیان که کورش بانی اون بوده

داریوش دوم با دو دخترش اتوسا و امسترتیدا ختودت کرد . ن.ک : دیاکونوف 7/ 611 و 430

اردشیر دوم با دختر خویش و اردشیر سوم با مادرش ختودت به جای اورد . ن.ک : وندیداد 2 /972

در دوره اشکان این سنت ارایی معمول بوده و داستان ویس و رامین نشان ختودت میان برادر و خواهر دارد . وندیداد 2/977

در دوره ساسانی شاهپور اول با دخترش اذرناهید ختودت کرد و بهرام با دخترش ختودت نمود . دختر شاهپور اول با برادرش نرسی ینت ختودت بجای اورد . ن.ک : همان

مهران گنشسب از مقامات برجسته دربار هرمزد چهارم ساسانی با خواهر ختودت نمود .ن.ک همان : 2 /980

قباد ساسانی با دختر یا خواهرش سامبیکه و خواهرزاده اش ختودت نمود . همان 2/ 982

گویا این سنت در برخی از دوران های تاریخی دچار افول شده بود . موبد کریتر برجسته ترین موبد دوران تاریخی در منشور جاویدان خود مینویسد،

« بسیاری پیوند هم خون برقرار کردم و بسیاری که بی ایمان بودند به ان ایمانامدند...» ن.ک : همان 2/923 و کتیبه او

پنجاه سال پس از کریتر ، اذرپاد مهر اسپند که در احیای ایین و فرهنگ باستان و میراث دینی دوران تاریخی سرامد همه موبدان تاریخ باستان است بفرمود : « زن از پیوند خویش کنید که پیوندتان دورتر نرود ، چه تباهی و اشوب و زیانی از این بیشتر و بزرگتر که دختر خویش بدهند و پسر خویش را دختر کسان به زنی خواهند تا دوده تباه شود » وندیداد2/931

در فقه دوران دینی امده است که : « نرسی بزرمهر این سه وازه را گفته است که کرفۀ خویدودس (=ختودت) گناه مرگ ارزان را نابود کند ... ونیز شایسته است مرد را که زن خویش را از خود ابستن یابد(یعنی براساس سنت ختودت عمل کند)» شایست ناشایست 101/ 42

در کتاب دین گفته شده که :« خشم به پیش اهریمن دوید و گفت که من در گیتی نروم چه هرمز خدای در گیتی سه چیز است که من در برابر انها هیچ نتوانم کرد . اهریمن که در گاهنبار برس ، اگر از ایشان یکی از دیری بدزدید ، گاهنبار شکسته شد و کار به کام تو باشد

در میزد برس اگر از ایشان یکی سخن بگوید ، میزد شکسته شد ، و کار به کام تو باشد . خویدودس (ختودت) را رها کن چه من چاره ان ندانم . چه هرکس زن را چهار بار به نزدیک شد ، از خویش هرمزد و امشاسپندان جدا شد» شایست ناشایست 1 /18/234 و233 + راویت پهلوی 4/ 8 / 9 -1.موبدان موبد «ویراف » پارسای بزرگساسانی به معراج شتافت و برزخ و دوزخ را بدید و با هفت خواهر خویش ختودت نمود :

« ویراف را هفت خواهر بود و هر هفت خواهر ، ویراف را چون زن بودند ... چه ما هفت خواهریم و این یک برادر ، و هر هفت خواهر این برادر را چون زن هستيم » اراداویراف نامه 24 / 2/ 1 و3.

 سنت ختودت در منابع مذهبی پس از باستان نیز امده و از فضیلت و ثواب بسار واثار و برکات شمرده شده است . پیداست که این سنت تا روزگار صفوی جاری بوده است و در اینموضوع

پرسش و پاسخ های بسیاری میان روحانیون مزدیسنا در ایران و هند صورت گرفته است و گفته شده حال که امکان اجرای سنت ختودت به گونه شایسته نیست بهتر است که ختودت میان نزدیکان باشد . درباره این پرسشها و پاسخ ها رجوع کنید به کتاب شارستان : 205و 206 الی 220

تابلو معروف پـیترپـال ربـنز

پـيتر پـال روبـنز یکی از نقاشان معروف فـنـلانـدي است که صحنه ای از کشته شده کوروش به دست تومریس بر اساس کتاب هرودوت کشیده که تومریس (تومروس) سر کوروش را از تنش جدا کرده و آن را در ظرفی پر از خون انسانهای بی گناه کشته شده در جنگ کرده و با لحنی سرزنش امیز  میگوید: «ای خون خوار تاریخ  تو که با عمری خونخواری سیر نشده  اکنون انقدر خون بنوش تا سیراب شوی. تو پسر مرا از من گرفتي، از من كه هنوز زنده ام و بر تو پيروز شدم من دستور دادم كه تو را با خون سيراب كنند» جالب است بدانید این نقاشی زمانی در نمایشگاه کتاب دانشگاه تبریز به صورت یک پوستر  بزرگ گذاشته شده بود اما مورد انتقاد هیچ کدام از اساتید و دانشجویان  فارس و یا سایر قومیت ها قرار نگرفت. البته از این صحنه نقاشی های زیادی توسط هنرمندان مختلف جهان کشیده شده ولی نقاشی پـيتر پـال روبـنز شهرت بیشتری داره بقیه نقاشی ها را در صورت تمایل با کلیک در اینجا (به دلیل استفبال دوستان تعداد تابلوهای بیشتر قرار داده شد) دانلود کنید.

کوروش کبیر 

 



 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: سه شنبه 18 فروردين 1395 ساعت: 10:21 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,,,
نظرات()

زرتشت

بازدید: 947
زرتشت

زندگینامه زرتشت را از اینجا دانلود کنید.

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 21:15 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

زندگینامه کوروش

بازدید: 958
زندگینامه کوروش

این مطلب را اینجا دانلود کنید.

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 19:24 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

ليست صفحات

تعداد صفحات : 2
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

ورود کاربران

نام کاربری
رمز عبور

» رمز عبور را فراموش کردم ؟

تبلیغات

متن

چت باکس


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

پشتيباني آنلاين

پشتيباني آنلاين

آمار

آمار مطالب آمار مطالب
کل مطالب کل مطالب : 176
کل نظرات کل نظرات : 0
آمار کاربران آمار کاربران
افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا تعداد اعضا : 5

آمار بازدیدآمار بازدید
بازدید امروز بازدید امروز : 1182
بازدید دیروز بازدید دیروز : 1049
ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 118
ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 105
آي پي امروز آي پي امروز : 394
آي پي ديروز آي پي ديروز : 350
بازدید هفته بازدید هفته : 1182
بازدید ماه بازدید ماه : 6456
بازدید سال بازدید سال : 12645
بازدید کلی بازدید کلی : 114702

اطلاعات شما اطلاعات شما
آی پی آی پی : 3.22.66.60
مرورگر مرورگر :
سیستم عامل سیستم عامل :
تاریخ امروز امروز :

درباره ما

به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان آموزش زبان انگلیسی و آدرس prospect123.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



خرید فایل های قابل دانلود